از حمایت از مهره خاص تا جهاد در کردستان!!!
از دوستان بزرگوار و مخاطب این مطلب، می خواهم که صراحت این متن را حمل بر دلسوزی کنند:
انتصاب بخشدار جدید میبد، با حاشیههایی همراه بود که نه تنها برای ابهامات متعدد مطرح شده جواب قانع کنندهای اعلام نشد بلکه با رسانهای شدن صحبتهای عجیب فرماندار میبد در جلسه تودیع و معارفه، به نوعی در آتش این موضوع دمیده شد.
پیش از این در سایت "میبدما" با پرداختی مبسوط به این انتصاب پرحاشیه، گفته شد که آیا یک نفر بومی هم نبوده است که این مسئولیت را بر دوش بگیرد؟ شهر صد هزار نفری که در کشورمان به داشتن مردمانی باهوش، علما و بزرگان و داشتن اعرافیها و یحییزادهها شهره شده، امروز باید به جایی برسد که -سوای از حاشیه های فردیِ بخشدار منصوب شده- جوانی غیر بومی با شناختی در حد حضور سالی یکبار در یکی از هیئات فیروزآباد، و نا آشنا نسبت به جریان اجتماعی شهرستان به کار گمارده شود؟ و فرماندار میبد ناگزیر به اعطای تابعیت به وی شود!
این تغییر پرابهام که افت و کاستیهای آن از هر لحاظ مشخص است، باعث تبادر این مطلب به ذهن میشود که آیا یک سال مانده به پایان دولت مستقر که برخی از آن باعنوان دولت مستاجل هم یاد میکنند، آیا قرار است مسئولین منتصب شده جدید، در این فرصت کوتاه باقیمانه ماموریتی خاص را دنبال کنند؟! چرا که این تغییرات اتوبوسی در استان یزد - که بخشداری میبد گوشه کوچکی از آن بود- اگر واقعا برای تحول در این بخش ها بود، باید بسیار قبلتر و عاقلانهتر از این انجام می پذیرفت تا زمان کافی برای شناخت، تغییر و تحول، کار و فعالیت میدانی این مسئولین و ارگان مربوطهی آنها مهیا بشود.
اما فارغ از این مسائل، بخشدار جدید، حاشیههای پر رنگی از دورانی بسیار تلخ در کارنامه خود دارد. برخی معتقدند این فرد توبه کرده است؛ اما وقتی آن نامههای متعفن علیه نظام اسلامی، انعکاس گستردهای در رسانههای ضدانقلاب پیدا کرده است چرا ما امروز باید در حد شنیدهها بفهمیم که این دوست عزیز از گذشته خود نادم است و کوچکترین متن یا دستخطی نیز در رسانهها دیده نمیشود؟! چه تضمینی است که این افراد با سابقه یاد شده در انتخابات سال 88، مجددا علیه نظام جمهوری اسلامی این بار در کسوت یک مقام دولتی مرتزق از بیتالمال، شمشیر نکشند؟!(کما اینکه با برائت جویی ایشان نیز مسائلی حاشیه ای دیگر بر جای خود باقیست)
*حمایت از غالبی (زندانی سیاسی سال 88 متهم به اقدام علیه امنیت کشور و نظام اسلامی)
*نامه در حمایت از "اکبر گنجی":
از یاد نبریم که سه سال قبل، رهبر معظم انقلاب فرمودند: «در انتخابات سال ۸۸، آن کسانی که فکر میکردند در انتخابات تقلب شده، چرا برای مواجههی با تقلب، اردوکشی خیابانی کردند؟ چرا این را جواب نمیدهند؟ صد بار ما سؤال کردیم؛ نه در مجامع عمومی، نخیر، به شکلی که قابل جواب دادن بوده؛ اما جواب ندارند. خب، چرا عذرخواهی نمیکنند؟ در جلسات خصوصی میگویند ما اعتراف میکنیم که تقلب اتفاق نیفتاده بود. خب، اگر تقلب اتفاق نیفتاده بود، چرا کشور را دچار این ضایعات کردید؟ چرا برای کشور هزینه درست کردید؟ اگر خدای متعال به این ملت کمک نمیکرد، گروههای مردم به جان هم میافتادند، میدانید چه اتفاقی میافتاد؟ میبینید امروز در کشورهای منطقه، آنجاهائی که گروههای مردم مقابل هم قرار میگیرند، چه اتفاقی دارد میافتد؟ کشور را لب یک چنین پرتگاهی بردند؛ خداوند نگذاشت، ملت هم بصیرت بهخرج دادند. در قضایای سال ۸۸، این مسئلهی اصلی است؛ این را چرا فراموش میکنید؟» (بیانات در دیدار دانشجویان، ۱۳۹۲/۵/۶)
جالب آنکه فرماندار محترم در جلسه معارفه این فرد و در واکنش به این انتقادات، جملهای توهینآمیز به کار میبرد و میگوید: «کار کردن در میبد مثل جنگیدن در کردستان است»!
وقتی فرماندار میبد کار کردن در میبد را به جنگیدن در کردستان تشبیه میکند، مطمئنا منظورش این نیست که خدای ناکرده ایشان در جبهه ضدانقلاب و کوملهها قرار دارد؛ بلکه به احتمال زیاد مقصود ایشان این است که به همان اندازه که مجاهدینی چون مصطفی چمران، احمد متوسلیان، مسیج بروجردی، ناصر کاظمی، محمود کاوه، اصغر وصالی و... در نبرد با ضدانقلاب سختی کشیدند، به همان اندازه او و کسانی که در میبد پست میگیرند سختی میکشند و لابد منتقدین ایشان هم نسخههای امروزی کومله و جداییطلبان و ضدانقلابها هستند! با این وصف سوالی که باید از ایشان پرسید این است که چمران و متوسلیان و بروجردی علیه ضدانقلاب میجنگیدند، آیا شما هم مشغول نبرد با ضدانقلاب هستید؟ اگر این طور است پس چرا در صف شما کسانی قرار دارند که همنوا با ضدانقلاب چندین بار پنجه به صورت نظام کشیدهاند؟ چرا اصرار دارید همواره در کنار کسانی دیده شوید که صراحتا علیه انقلاب و روحانیت موضع میگیرد و با یکی از رئوس کودتای88 دیدار برنامهریزی شده تدارک میبیند؟!
بر روان شهدای جبهه غرب و کردستان درود میفرستیم؛ همانها که بعضا توسط کوموله و ضدانقلابهای جدایی طلب سر از تنشان جدا شد و حتی مثله شدند. اینکه مسئولی در امنیت و آرامش کامل میبد، کار کردن در این شهر را مانند جنگیدن در کردستان میداند، مطمئنا وهن به شهدا و مجاهدین قهرمان جبهه کردستان است؛ همانها که نفر به نفر و با دست خالی علیه ضدانقلاب جنگیدند؛ نه اینکه زیر باد کولر گازی بنشینند و کارتابل امضاء کنند و بیشتر وقتشان را مصروف جلسه و همایشهای رنگارنگ بکنند و سر ماه حقوق مکفی به حسابشان واریز شود.
این قیاسهای تلخ و مضحک، انسان را به یاد تشبیه چند ماه قبل سخنگوی دولت میاندازد که معاهدهای چون برجام را که فعلا جز «خسارت محض» برای ایران آوردهای نداشته، با عملیاتهای غرورآفرینی چون «فتحالمبین» و «بیتالمقدس» مقایسه کرد. البته علیالظاهر اخیرا باب این مقایسههای فضایی و کیلویی خیلی باز شده و هر کسی از راه می رسد به نوعی چیزی را به چیزی تشبیه می کند و ارزش چیزی را بالا و پایین تر از چیزهای دیگر می کند !!!
ما منکر زحمات فرماندار محترم و همکارانشان نیستیم اما رسانه چشم جامعه است و حق دارد در جامعه ای که برای برپایی اسلام در آن خونها ریخته شده است، حرف حقش را بر اساس آرمان هایش بزند. اینکه برخی می خواهند دهان منتقدین را با حاشیههایی چون مجوز ارشاد ببندند نیز اصلا صحیح نیست زیرا، برای زدن حرف حق هیچ گاه نیازی به مجوز نبوده و نیست. در صورتی که امروزه بسیاری از حرف های ناحق را نیز به وسیلهی همین مجوزهای کیلویی و کاغذی می زنند، که نمونه آن، همین مورد اخیر بود که بوی تعفن "آلبالوهای فاسدش" حتی وزیر ارشاد که متولی همین مجوزها بود نیز به سرفه و عطسه انداخت و از دادن مجوزش ابراز ندامت کرد. ثانیا اگر در مورد مجوز «میبدما» ابهامی وجود دارد، از مسئول محترم سایت پیگیری کنید تا ایشان شماره ثبت و مجوز «میبدما» را به شما نشان دهد.
بر این نکته تاکید می کنم، دولت تدبیر و امید بارها و فراتر از بارها، دلسوزان و فرزندان انقلاب را متهم به تندروی کرده بود و هنوز هم این روند را ادامه می دهد، که با واکنش های مکرر رهبر انقلاب در این دوره در حمایت از فرزندان انقلاب، مواجه شده است. برچسب های تندرو، بی سواد، در خط و مسیر اسرائیل و ... و ... مدتهاست بر ما زده شده است، اما از ما انتظار داشته باشید از این ناراحت باشیم که از خوردن برچسب کومله و منافق، به صورت غیر مستقیم و با کنایه، آن هم توسط مسئول بومی، گلایه داشته باشیم...
در انتها با خیرخواهی از دوستان و بزرگان شهر که دلی برای انقلاب می سوزانند و برایشان آینده این نظام و انقلاب اهمیت دارد، خواهشمندم در قبال اینگونه انتصابها که احتمالاً بخواهد ادامه هم داشته باشد، موضع صریح بگیرند و سوای از تکلیف گرایی، مدیون خون شهدای فدا شده در این راه نشوند...
به شما سفارش میکنم پنج چیز را بیاموزید ولو برای فراگرفتن آنها رکاب به بغل شتر خود بکشید(یعنی شتاب برای رسیدن به مقصود کنید):
اول: جز به خداوند امید نداشته باشید.
دوم: از هیچ چیز جز گناه نترسید.
سوم: وقتی نمیدانید از گفتن کلمه نمیدانم خجالت نکشید.
چهارم: وقتی نمیدانید از پرسیدن شرم نداشته باشید.
پنجم: صبر داشته باشید چون صبر برای مومن چون سر برای آدمی است و همانطور که کالبد بی سر بدون اثر است مومن بیصبر بدون اثر میباشد.