عصر ظهور، و سربازانی که در ادامه نبرد سیدالشهدا(ع) در عصر عاشورا به میدان می روند!
عصر عاشورا برای بسیاری، کار تمام شده است. برای شمر و ابن سنان و ابن زیاد و یزید همانطور که، برای منورالفکرهای غرب اندیشِ امروزی ...!
حتی برای برخی دیگر که دل در گروی این ماجرا دارند، خطبهی زینبی و خروش سجادی، پردهی آخر این تراژدی غمبار است و خوشبینانه، این موج با عظمت را تا چندین صباح پس از عصر عاشورا کشیده اند و دنبال کرده اند و دیگر تمام؛ و فقط روضه و گریه ای خنثی ...
اما چه خیال ناقص و نارسی که اصلی ترین جریان تاثیرگذار تاریخ زندگی بشر را که نماد تقابل همه سپیدی ها بر علیه سیاهی ها بود، در همان عصر عاشورا در زمین مقدس کربلا دفن کردند و فقط نمای بیرونی آن را روضه و سینه زنی و اشک ریزانی ساده تعبیر کرده اند، چه آنها که روضه و منبر را جریانی سیاسی و اجتماعیِ پویا نمی دانند و بر ظاهر آن ماندهاند و چه آنها که همه هّم و غّمشان را بر منکوب کردن این اشک ها و مراسم ها گذاشته اند و با خیال خامی که وام گرفته از معشوقان غربیشان است، به ظاهر، با تلاشی وصف ناپذیر می کوبندش...(1)
بی شک، اینها در چشم آنان که می دانند، به کودک صفتانی می مانند که به بازی دو روزه دنیا مشغولند و برای فهم واقعیت ها بزرگ نشده اند !
"عصر عاشورا"، شروع یک حرکت عظیم است که انسان بر مبنای آن در همه اعصار بعد از عاشورا، خود را و حرکت خود را بر مبنای آن تنظیم می کند. عصر عاشورا، شروع راه رسیدن انسان است به "عصر ظهور" و آمادگی او برای درک معنای "دنیا به اضافه حکومت معصوم"
عصر عاشورا شروع جریانی است که در آن، انسان بزرگ می شود، آنقدر بزرگ می شود که بفهمد، پیروزی 72 نفر - که سربازش کودک 6 ماهه است تا پیرمرد نود ساله- بر لشکری چند ده هزار نفری ممکن است، آنقدر بزرگ، که مرگ در نظر نوجوان آن می شود شیرینتر از عسل...
و این روند ادامه داشته و دارد، تا جایی که امروز با چشم خود، بزرگ شدن بسیاری را با فرمت و اندازهی نهضت عاشورا، به تماشا نشسته ایم، که دفاع هشت ساله ایرانیان مسلمان در برابر ظلم جهانی، یکی دیگر از پرده های این نمایش عظیم بود...
اما این حرکت که از عصر عاشورا و با ریخته شدن خون "بهترین فرزند انسان" بر زمین مقدس کربلا شروع شد، و به خواست خدا و به زودی با ظهور امام عصر(عج) در "عصر ظهور" وارد بهترین و آخرین قسمت آن می شود، دارای نشانه هایی است که در هر دورهای به مردم بشر نمایان می شود.
"نهضت جهانی حضرت علی اصغر(ع)", "تجمع اصحاب حق به اسم مدافعان حرم از ملیتهای مختلف"، "پیاده روی عظیم و میلیونی اربعین حسینی(ع)" در سطحی وسیع و جوشش خون اباعبدلله در سطح جهان، که نمونه آن شیخ زکزاکی ها و ... هستند، همه و همه نشان نزول برکت های قیام سیدالشهدا(ع) در طول اعصار پس از عصر عاشورا دارند ...
باید از حسین(ع) و نهضت عاشورا جا نمانیم، که این حرکت عظیم، با دشمنی چند کودک صفت و ساده اندیش و همین طور دشمنان خونخوار و قسم خورده اسلام از نوع شرقی و غربیاش، از حرکت نمیایستد. عصر عاشورا، جنگ تمام نشد، بلکه سیدالشهدا(ع) یکی از فداییان اسلام محمدی بود، که پس از او و در همه این سال ها و قرنها، سربازان دیگری به میدان آمده و می آیند، تا اسلام با همه زیباییاش و به رهبری امام عصر(عج) جلوه کند...
1- بی شک، جنبه شور و احساسی نهضت عاشورا، از مهمترین علل ماندگاری یاد این نهضت در اذهان و در طول تاریخ است، اما در شور ماندن و به شعور و عمق آن نرسیدن، نه تنها خوب نیست، بلکه ضربه بدی هم به این جریان می زند، که نمونه دم دستی آن را می توان جریان شیرازی نام برد که شور را بر شعور حسینی ترجیح داده اند و حتی بر علیه شعور حسینی،شور می گیرند!
حسیـــن است خریـدن دارد
اشک اگر مالِ
حسین است که ریختن دارد
همه ی عالــــم
و آدم به فدایــت ارباب
غمِ ارباب
به دلها چه کشیــدن دارد