آدم رو برق بگیره، ولی جو نگیره !!!
جوگیری پدیده ای است که هر از گاهی مدل های متنوع و مختلف آن را در جامعه می بینیم.
بعد از تشییع بی نظیر پیکر سردار سلیمانی، جریان غربی و به تبع آن منورالفکرهای وابسته، شدیداً احساس کردند قافیه را بد باخته اند و این احساس بعد از حمله موشکی سپاه عزیز به عین الاسد و در آوردن چشم ابهت و هیبت آمریکا در منطقه و طبیعتاً در جهان، بیشتر تقویت شد.
شاید افتادن هواپیمای اوکراینی که تلخ ترین حادثه ممکن را رقم زد، بهترین فرصت برای تسویه حساب این جماعت با انقلاب و نظام اسلامی و مردم ایران بود تا خفت و سرشکستگی به رخ کشیده شدن زندگی انقلاب را فراموش کنند.
جوگرفتگی شاید بعد از این موضوع به خوبی خود را نشان داد. سفیر انگلیس جایگاه و شأن دیپلماتیک خود را فراموش می کند و مثل اشرار به خیابان های تهران می آید و جدا از مدیریت میانه میدان، از صحنه ها فیلم می گیرد تا احتمالا بیبیسی بدون خوراک نماند؛ وقتی که وسط جمعیت دستبند به دستش می خورد خودش را خیس می کند و آبروی بریتانیای کبیر را به گند می کشد! جو گیری با ورود سلیبریتی های آفتابپرست به میدان مبارزه ادامه دارد و با تجمع چند ده نفری و چند صدنفری همراه با شعارهای هنجارشکنانه تلاش میکنند حضور میلیونی مردم در رستاخیز تهران و قم و مشهد و ... را به ورطه فراموشی بسپارند.
هنوز تمام نشده، جوگیری باز هم ادامه دارد و یکی از کارگردانان مطرح کشور از جشنواره فیلم فجر انصراف می دهد و پشت سر او بانوی ورزشکار ایرانی نیز با بهانه کردن دلیل تعجب آور دفاع از زنان سرکوب شده، به مسیر پناهندگی در کشوری دیگر می رود.
از میان همه این مسائل که بیشتر به طنزی مذبوحانه شبیه است تا جریانی جاندار و واقعی، باید دو نکته را از یاد نبرد؛ اول اینکه از عین الاسد نه چشمی مانده، زیرا سپاه عزیز آن را از حدقه درآورده است و نه شیری؛ و دوم اینکه جوگرفته ها فکری به حال 22 بهمن و انتخابات پیش رو نیز بکنند، و همه ظرفیت ناچیز خود را اینجا خرج نکنند؛ چه؛ به فضل خدا سیلی سخت تری انتظارشان را می کشد.