تولد اولین کتاب؛ «تحفه تدمر»
بهمن ماه 1399 بود که با امیرحسین شروع کردیم. موضوع، نوشتن خاطرات جانباز مدافع حرم بود. اولین قدم در وادی نویسندگی که افقش برای خودم حتی معلوم نبود. و اگر نبود تاکیدات و راهنماییهای استاد محمدعلی جعفری، آغاز نمیکردم. نه اینکه دلش را نداشته باشم، نه؛ برای خودم ابهام بود که آغاز این راه اصلاً به صلاح هست یا نه؟ و سوالی که مدام ذهنم را به چالش میکشید «مگر حوزه نشر بچه بازیست که وقت و هزینه مردم را معطل خودم کنم؟!»
اما ان روزها مثل برق و باد گذشت. امروز بیش از دو سال از ان روز گذشته و کتاب «تحفه تدمر» در انتشارات شهید کاظمی به زیور طبع آراسته شده است. نمی دانم من خیلی بی احساسم یا انتظارم هنوز از نویسندگی برآورده نشده؟! به این موضوع تا حدودی به چشم یک موضوع عادی نگاه میکنم. فکر میکردم چاپ اولین کتابم چنان سر کیفم بیاورد که خواب و بیدارم بشود فکر آن، اما نشد؛ خوشحالم البته. اینکه یک زندگی جهادی ثبت شده و به لطف خدا یک انتشارات ارزشمند و وزین هم ان را نشر داده، خوشحالم. اینکه این کتاب قدم اولش در بازار نشر را در نمایشگاه بزرگ کتاب تهران برداشته بیشتر خوشحالم کرد. هر چند هنوزابتدای کار است و باید به ان چیزهایی که میاندیشم، برسم...
و این کتاب اگر احساسی برانگیخت و نگاهی را تقویت کرد یا تغییر داد، از فضل خدای من است...
مبارکت باشه. انشاءالله کتابهات موردِ تأییدِ امام زمان ارواحنا فداه باشن و قلمت، ابزارِ ظهورِ ایشون باشه.
چشم و دلت روشن.