جنگجویان غریب!/ نیم نگاهی به خاتون و قوماندان
بعد از شهادت حاج قاسمْ هستند افرادی که هنوز درْ گیر و گرفتِ شایعات مرتبط با مدافعین حرمند!
البته الان از بلاهت است اصولاً...
شاید پیش از این و به واسطه جنگ شناختیْ حق داشتند که ندانسته بگویند «اینها برای پول رفتهاند و پست و مقام!» اواخر دهه 90 اما حقیقت بیش از پیش و عیانتر از گذشته رخ نمود. حقیقتِ ماجرا از پس رذالت و وحشیگری داعش بالا آمد و نشان داد مدافعین حرم در چه رتبه و جایگاهی، در چه گلوگاه خطرناگی با دشمن در افتادهاند.
این روزگارِ بچههای ایرانی مدافع حرم بود؛ افغانستانیها هنوز هم که هنوز است مظلومند. قدر و قیمتشان برای بسیاری هنوز ناشناخته است. اینها غربت جبهه سوریه را، با مظلومیت و غربت در ایران یک جا جمع زده بودند. قدر و قیمتشان شاید آخرش هم معلوم نشود.
این حکایت این روزگار است، حساب کنید این حجم از مظلومیت و غریبی در آغاز جنگ سوریه چگونه بوده؟!
در زمانی که باید مخفیانه به سوریه میرفتند و اگر پیکرشان بر میگشت شبیه دیگر مردگان معمولی به خاک میرفتند. زمانی که مدافعین حرم ایرانی هم در مظلومیت و غربت بودند، بر افغانستانیها که بعداً به فاطمیون شهرت یافتند چه گذشت؟!
«خاتون و قوماندان» از این جهت یک کتاب ویژه است؛ خاطرات زنی جوان که همسرش مرد جنگ است. در انتهای جنگ ایران با حکومت بعث، در جبهه ایران جنگیده، در کوه و دشت افغانستان با اجنبی جنگیده و بعد از آن در سوریه به دفاع از سرزمینهای اسلام رفته است.
این کتاب شرح زندگی جگرسوز امالبنین حسینی و همسرش علیرضا توسلی (ابوحامد) است؛ جانسوزتر از دیگر خاطرات همسران شهدا که حداقل در بین مردم خود غریب نبودند...
این کتاب شرح جنگاوری مرد و زنیستْ مجاهد، در کشاکش زندگی سختی که دارند، یکی در میدانهای نظامی و یکی در میدان شناختی، تا از غربت در آوَرد رزمندگان مجاهدی که در سکوت رفتند، در سکوت برگشتند و در سکوت به خاک سپرده شدند.
امام خامنهای چه خوب نوشته بر این کتاب؛
سلام خدا بر شهید عزیز، علیرضا توسّلی، مجاهد مخلصِ فداکار و بر همسر پرگذشت و صبور و فرزانهی او خانم امّ البنین.
حوادث مربوط به مهاجران افغان را که در این کتاب آمده است از هیچ منبع دیگری که به این اندازه بتوان به آن اطمینان داشت دریافت نکردهام. برخی از آنها جداً تاثرانگیز است، ولی از سوی دیگر، حرکت جهادی فاطمیون افتخاری برای آنها و همهی افغانها است.