چه خوب که محمدش را شهید نکرد!/ کوتاه از فیلم غریب
نمی دانم شما رفتهاید یا نه؟! مناطق عملیاتی غرب و شمال غرب را میگویم...
کردهای سنندج، پاوه و دیگر مناطق تعریف کردهاند که چه خون و عرقی از نیروهای سپاه و ارتش و مردم در این خاک به زمین ریخته تا بتوانند آرامش را به آنجا باز گردانند. دشمن در لباس خودیها و در بین خودیها مثل آب خوردن سر میبُریده و اسیر میگرفته! حتی وحشیگری کومله و دموکرات آن قدر بوده که نیروهای بعثی جلویشان آدمخوبهی ماجرا بوده اند!
«غریبِ» لطیفی دست برده در بخشی از همین ماجرای سخت؛ ان هم با رفتن به سراغ زندگی محمد بروجردی. هر چند تا حدی توانسته واقعیت را نشان دهد، تا حدی! این را دوبار نوشتم که بگویم حجم مشکلات بعد از انقلاب در مناطق غرب، چیزی نیست که بشود حتی در چند تا فیلم نشانش داد! لطیفی هم حتماً نتوانسته! هر چند فیلم خوبی ساخته...
زرنگی کارگردان اما آن جایی بیشتر خودش را نشانم داد که محمدش را شهید نکرد! فیلم، صاف ایستاده و خودش را اینطوری معرفی می کند «من، فقط بخشی از زندگی یک اسطورهی واقعی در نزدیک ترین تاریخ به زندگی شما هستم، نه ادعای نشان دادن تمام واقعیت را دارم و نه حتی با این ابزارهای در دسترسْ امکانش را!»
و اعتراف کنمْ «غریب» یک فیلم خوشساخت است و دیدنی؛ با بازی بابک حمیدیان، بازیگری که نقش های خوب را خیلی خوب بازی می کند همان طور که اصغر وصالی را در «چ» بازی کرده...