خدا را امتحان کنید!
آقای قاضی از هر کسی برای متارکه میآمد میپرسید:
«رابطه شما با نماز چطور است؟!»
یک سوال بیربط برای یک جلسه تلخ؛ جایی که آدمها آمدهاند ریشهی یک چیز تلخ را از زندگیشان بِکّنند و بیندازند دور. ولی برای من و آقای قاضی مهم بود؛ او میخواست چیزی را به من ثابت کند و من میخواستم ببینم این موضوع واقعاً درست است یا نه!
زوجهایی که میآمدند یا زن و شوهری که جدا آمده بودند مورد خطاب این سوال بود. تمامی اینها اما جوابشان یکجور بود؛ یا اصلاً نماز نمیخواندند یا اینکه بخوانْنخوان بودند و هر وقتی حالش را داشتند میخواندند! قاضی هر بار جواب زوجین را میگرفت نیمنگاهی به من میکرد و میگفت: «تحویل بگیر!»... «بفرما!»... «این هم بعدیش!»... و منظورش این بود که کار از جای دیگری خراب است و خانه از پایبست ویران است!
برای همینْ سرِ کلاسها یا در گفتگو با افراد دارای مشکل، از معادله چهار معلومی استفاده میکنم! آدم توی دنیا با چهار تا چیز طرف می شود؛ خدا، خودش، انسانها و طبیعتْ اعم از جاندار و بیجان. فرمولِ اینکه آدم نه به خودش آسیب بزند نه به دیگران و نه طبیعتْ همین است فقط؛ اینکه با خدا رابطه درستی برقرار کند. توضیح می دهمْ نماز تجلی این رابطه است و به وقتْ خواندنش، رعایت اصول و مقررات آن. اگر این موضوع درست شد، خداْ همه رابطههای دیگر را درست و بهجا برای آدمی چینش میکند؛ و اگر درست نشد، سه محور دیگر هم ضربه میخورند!
اینکه آدمی نمیداند با خودش چند-چند است و حتی گاهی خودش را سر به نیست میکند؛ اینکه آدمی با دیگران رابطه درستی به هم نمیزند، آسیب میبیند و آسیب میزند؛ اینکه از چپ و راست میخورد و نمیداند علت این همه بدبختی چیست؛ اینکه حتی طبیعت از دستش در امان نیست، برای همین است! باور می کنید؟
نمیدانم این حرف چقدر مورد قبول شما واقع میشود، اما به آدمهای دچار مشکل گفتهام، اینجا هم مینویسم؛ برای یک بار هم که شده خدا را امتحان کنید! آن هم به نماز اول وقت! یکماه چهلروز، یا هر چه دوست دارید، نماز را مودبانه و دقیقاً سر وقت بخوانید، هر سه وعده، اگر وضعیت بهتری توی زندگیتان رخ داد، رهایش نکنید؛ که اگر درست و بهجا عمل کنید اتفاقاً جواب میدهد.
این درمانْ، دوای غم و افسردگی، دوای روابط به همریخته و گسیخته، دوای فقدان عشق در زندگیهای مشترک، دوای بلا و مصیبتهایِ نمیدانم از کجا آمده! و دوای هر چیزِ ناجوریست که توی زندگی انتظار ما را میکشد. پس جرأت میکنم و باز مینویسمْ «خدا را امتحان کنید!»