خبرنگارهای نامرئی!
در یک جلسه رسمی با حضور وزیر بود انگار یا نمایندههای مجلس؛ چند سالِ پیش؛ خبرنگاری در جلسه بود که روی اعصابِ حداقلْ منش داشت ناجور راه میرفت! یک عالمه لنزهای دراز و کوتاه را کرده بود توی کاور و کیفهای مخصوص و مثل کماندوها به رانهای پا و دور کمرش بسته بود و وسط معرکهی جلسه، نشسته و ایستاده عکاسی میکرد.
یکآن فکر کردم اصلاً جلسه برای این تشکیل شده که این دوستمان آموزش حرکات حرفهای عکاسی و خبرنگاری بدهد! شاید هم ضمیرِ ناخودآگاهِ خبرنگاریم داشت هوویی را میدید! شاید هم آن دوستمان از تهران آمده بود و لابد سندرمِ بچهتهرانی داشت که منِ به قول معروفْ شهرستانی نمیفهمیدمش! نمیدانم!
اما به نظرم خبرنگار خوب، خبرگار نامرئی است! قبلاً میگفتم خبرنگار خوب خبرنگار مرده است؛ منظورم این چیزهایی نبود که در عالم خبری و به کنایه مرسوم است، منظورم «هنرِ ندیدهشدن» بود وقتی در حال تهیه خبر هستیم! خبرنگار باید طوری توی دست و پای افرادِ جلسات و اجتماعات و هر جایِ لازمی باشد که حضورش احساس نشود اما کارش را به خوبی پیش ببرد. فوتوفنهایی دارد که در این جستار امکان گفتنش هم نیست، بماند برای جایی دیگر...
نمونهی خوب اما غمانگیزی داریم این روزها از همین هنرِ دیدهنشدنِ خبرنگاران، آنهم همراه با کاری باکیفیت، فراگیر و پُر غوغا.
شنیدهاید حتماً؟ تا همین یکی دو روزِ قبل حدود صد و سه خبرنگار در غزه شهید شدهاند. برای دشمنِ صهیونیستی، خبرنگارِ خوب، خبرنگارِ مُرده است، این را دارد توی عملکردش نشان میدهد؛ اما یک جای کارْ آن قدر پیچیده هست که این موجودات نفهمند! خبرنگارِ مرده ظاهراً خطری برای آنها ندارد و شاید اخبار جنایتشان را بر ملا نمیکند، اما خبرنگارِ مرده حتی دارد کار خودش را میکند، هر چند از آخرین خبرهاش، خودش باشد.
این موفقیتِ خبری را امروزه در همه جای دنیا میبینیم؛ امروز که همه کشورهای دنیا از جمله آمریکا و کشورهای اروپاییْ صحنهی اعتراضات گستردهی مردمی علیه جنایات اسرائیل است، به خوبی میفهمیم که خبرنگارها دارند کارشان را به بهترین وجه ممکن انجام میدهند، چه آن زندهها که هنرِ دیدهنشدن و هنرِ به نمایش گذاشتنِ واقعیت را به خوبی به اجرا گذاشتهاند، چه آنهایی که جانشان را سر این کار گذاشتند.
سلام بر شهدای خبرنگار...