دو تا ترکش از هزاران انفجار!
با محمدرسول ایستاده بودیم کنار امن و امانِ مسجدِ بزرگ 12 امام میبد. حرفمان کشیده بود به آرامشی که توی زندگی داریم. نمیدانم بحثِ کدام موضوع امنیتی بود؟! اتفاقی افتاده بود در دنیا که سرِ آن حرف میزدیم یا همین طوری رسیدیم به این موضوع...
دقیقاً همین جای بحث بود که صدای پررنگ و خیلی بلندِ انفجار ترقهای ما را به خودمان آورد! نزدیک بود. صدا به خوبی روی اعصابمان بازی کرد. اما خندیدیم! به محمدرسول گفتم: «میبینی؟ آن قدر آرامش داریم که یک صدای ترقه به خوبی خودش را نشان میدهد! یک ترقه! این صدایی که اینجا خودش را این قدر نشان داد، توی کشورهای اطراف ما مثل سوریه و افغانستان و عراق هیچی هم حساب نمی شود، هیچی!»
دیروز و وسط امن و امانِ کشورمان اما دوتا از همین ترقهها در گلزار شهدای کرمان منفجر شد! ترقه را که میگویم سوءِبرداشت نشود، این بمبهای به ظاهر پیشرفته حتماً اوج جنایتی بوده که تروریسم وابسته به آمریکا و اسرائیل میتوانسته از خودش در ایران بروز و ظهور دهد، اما باز هم جلوی حجم وسیعی از بمبهای تناژ بالا در فلسطین یک ترقه هم حساب نمیشوند!
صدای این ترقهها را بیشتر از آن بمبها شنیدیم؛ می دانید چرا؟ حکایت صحبتهای آن شبِ من با محمدرسول است؛ وسط امن و امان و آرامشْ وقتی یک ترقه بترکد، صدایش از انفجارهای توی هیاهوی جنگ بیشتر است، همچنین آثار و تبعات آن حادثه!
اوایل جنگ غزه گفته میشد که نزدیک به دو تا بمب اتمی روی اینْ یکوجب جا بمب ریختهاند، از انواع سنتی، صنعتی و هر چیزی که توی انبارهایشان هنوز رو نکرده بودند! حالا اما نمیدانم مجموعِ چند بمب اتم روی غزه ریخته شده، اما این را میدانم که فقط دو تا ترکشِ آن به گلزار شهدای کرمان رسید!
بله، جنایت این قدر تلخ است، مثل چای سرد شدهی سیاه رنگی که وسط گرسنگیِ صبح بدهی دست معدهات! تلخ، مثل زهر ماری که همیشه مثال میزنیم و نمیدانیم چه مزهای دارد!
شاید نشود به راحتیْ مزهی ناجور جنایتی که با خیانت و نامردی قاتی شده را تاب بیاوریم! شاید نشود جواب در خوری حتی به این جنایت داد! جوری که بعد از آن لم بدهیم به پشتی و بگوییم «آخیش... دلم خنک شد!» مگر بعد از شهادت حاج قاسمْ شد که این کلمات را بگوییم؟! خودمان را گول نمیزنیم! هنوز هم داغ دلمان تازه است، هنوز هم چشم و گوشمان باز است ببینیم کجا دشمن خِفت میشود و دمار از روزگارش در میآید...
ما داغداریم... ولی یادمان نمی رود که همه این اتفاقات شوم، فقط دو تا ترکشِ از هزاران انفجارِ در فلسطین است؛ هر چند باز هم منتظریم؛ جوری باید انتقام بگیریم که برای یک «آخیشِ» ناقابل هم کلمهای روی زبانمان جاری شود! به اذن الله...