راهکاری برای تقویت هوشِ اجتماعیِ بچهها
علیرضا بالاخره دو روز پیش ایستاد به نماز. خجالت میکشید کنار بزرگترها قامت ببندد، آن هم وقتی بچههاْ دیوارهای خانهی خدا را پایین می آورند.
سه چهارتایی آتشپاره داریم توی مسجد. باباهاشان میآورند و رهاشان میکنند آنجا تا برای خودشان خوش باشند. امنیت بزرگترها به خطر افتاده! اما باز خدا را شکر، صدای نسلهای بعدی زودتر شنیده میشود توی مسجد.
بزرگترها راضی هستند! پیرمردی داد نزده سرشان که «نمازمان را نمیفهمیم!» متولی مسجد چشم و ابرو نیامده، حتی بعد از یک فصلْ آتشسوزاندنشان، تنقلاتشان هم داده! و کسی بایکوت نکرده بچهها را ...
علیرضا همهی مدتی که همراهم میآمد، میرفت با همین بچهها بازی میکرد. هشتسالهی آرام و قراری که انگار درونگراییش داد میزند یکی مثل خودم باشد. از دو روز پیش وضو گرفت و گفت که میخواهد «نماز بخواند.» نه اینکه نماز نخوانده باشد، نماز جماعتِ توی مسجدش هنوز شروع نشده بود.
سه رکعتِ مغربِ یک اولِشبِ خواستنی بود! از قضاْ سیدعباس تک افتاده بود توی مسجدی خالی از بچه؛ آمده بود و مدام دور علیرضا میچرخید! حتماً با خودش میگفت «این بچه چرا اینطوری ساکتمظلوم شده؟!» از رکعت دوم حوصلهی سیدِ پنجسالهی خوشنمک سر رفت! یقهی علیرضا را وسط نماز گرفته بود و میکشید سمت خودش؛ بعد رفت سراغ سر و کلهی بچه! دماغش را گرفت، لپش را همچنین...
نماز خواندن همیشگیمان چه بود که حالا توی این حال و روز هم باشیم! یکجای کار که داشت صف را به هم میزد دستم را آوردم بین دوتاشان و پس آوردم. سیدعباس دو قدم و بیستثانیه رفت عقب ولی دوباره برگشت! این بار حوصلهی پیرمردِ آنطرفِ علیرضا سر رفت. سیدعباس نیموجبی را آرام کشید که برود دنبال کارش؛ و کوچولو رفت!
کار به خندههای بعد از نماز علیرضا ندارم، که طفلک توی نماز با زور نگهشان داشته بود! کار دارم به معجزهی مسجد در تقویت هوشِ اجتماعیِ بچهها. واقعاً بینظیر استْ این جای دین اسلام! سفارشِ دین است که بچههاتان را ببرید مسجد. میدانید چرا؟! اینجا فقط بحث دیندار شدن بچهها مطرح نیست!
در جایی با محوریت خدا، برای انجام کاری با محوریت خدا، آدمهایی جمع میشوند که جایگاه اجتماعی، ثروت، منزلت، پست و مقامشانْ باعث رتبهبندیِ اشتباهشان نمیشود، بلکه همگی با هر رتبه و سلیقهای میایستند کنار هم برای عبادت خالق...
این تجمعِ پاک و همراهیِ سادهْ علتی میشود برای ارتقای هوش اجتماعی بچهها؛ در آینده، همین بچهها به هر مقام و منصب و پستی برسند و در هر موقعیت اجتماعی که قرار بگیرند، مردم را همنوعانی میبینند که باید به خاطر خدا برای آنها کاری انجام دهند؛ این را از مسجد آموختهاند...
نمرههای بیست و رتبههای بالای کلاسی به بچهها هوش اجتماعی نمیدهند، بچههایتان را باید ببرید مسجد...