سرنوشتِ محتومِ رقابت یک دیوانه و یک مُرده!
از آن روزهایی که شهید سیدمرتضی در «توسعه و مبانی تمدنِ غرب»ش چوب نقد میزد به سلطهگری آمریکا و برخی غربگراهای وابسته، زور میزدند که یک جوری دهانش را ببندند، زمان زیادی نگذشته! نه اینکه مثلاً سی و چند سال زمانِ کمی باشد! بلکه برای محقق شدن پیشبینیهایی که آمریکا را محتضری در آستانهی مرگ میدانست، زمانِ زیادی نگذشته.
آن روزها سیدمرتضی به تبع پیرِ جماران حرفهایی میزد و مینوشت که عشّاقالآمریکا را خوش نمیآمد. این نخواستنِ سیدمرتضی حتی کشید به زمان شهادتش! وقتی روی خاکهای فکّه جان داد و همراهِ رفیقش آوردندش تهران. روزی که امام سید علی بدون اعلام قبلی آمد تا برای آخرین بار آقایِ «روایت فتح» را ببیند؛ در حالی که آن طرفیها حتی زیر تابوت سیدمرتضی را نگرفتند! کینه شتری بود! توهین کرده بود به اربابشان!
حالا همان تفکر هنوز نیمنگاهی دارد به آمریکا. هنوز هم! یعنی مصدریها...! آن هم به آمریکایی که کارش از ایزی لایف هم گذشته. آمریکایی که دارد درگیرِ دعوای قدرت بین یک مُرده و یک دیوانه میشود. نمونهاش همین حرف های تازه بایدن است در آمریکا که گفته «آزادای و دموکراسی در خطر است!» احساس ترس از زانویی که قرار است روی گردن او و آمریکا گذاشته شود...
ما البته منتظریم! نه تنها منتظرِ نابودی احتشام و شوکت و ابهتِ آمریکا، بلکه منتظر و پیجویِ آن دیوانهای که هنوز سرِ ماجرای ترور حاج قاسم باهاش خردهحساب داریم!