یادداشت‌های احمد کریمی

یادداشت‌های احمد کریمی

در آن سوی خیال، باغیست زیبا و رویایی، که با همه وجودم، اشتیاق رسیدن به آن را، در خود فریاد می‌زنم...!!!

"اللهم ارزقنی توفیق الشهاده فی سبیلک"

بایگانی

همخوانیِ محفل منادی در کله‌ی صبح!

شنبه, ۲۶ آبان ۱۴۰۳، ۰۹:۴۴ ب.ظ

چند هفته‌ای‌ست تعقیباتِ نمازِ صبح‌های دوشنبه‌ام قاتی شده با اول‌های جلسه‌ی نقد کتاب محفل منادی! اینطوری که دقایق اولی جلسه دوشنبه‌ها را وسط سین‌سین‌های سبحان اللهِ تسبیحات و اللهم ارزقناهای نمی‌دانم کدام دعا گوش می‌کنم! این وقت‌ها توضیحات اول جلسه‌ی مجازی قاتی می‌شود با لا اله الا انت، سبحانک انی کنت من الظالمین و واژه‌ها چنان به هم می‌ریزند که انگار دارم از کتاب و کتاب خواندن و جلسه‌ی صبحگاهی توبه می‌کنم. البته کار فرشته‌های سمت راستی ان‌شاءالله از سمت چپی‌ها دقیق‌تر باشد این جاها! همین دو سه کلامی که توی تاریکیِ صبحگاهی می گویم را اگر مثل موی تمیز از ماستِ اعمال نکشند که کلاهِمان پس معرکه است!

شروعِ نقدِ جلسه اما هر هفته گردنِ یکی‌ست که لابد روزهای قبلش را حسابی توی اینترنت و توی کتابِ مورد نظر چرخیده و توی جملاتِ این و آن نوک زده تا برسد به یک متن آدم‌وار که سرِ صبحی برای ده پانزده نفرِ مستمعِ نویسنده بگوید. هر کسی هم نوعی ارائه دارد توی کلاس. از سطح‌های پیچیده‌ی سَبکی و تاریخِ ادبیاتی همراه با یک عالمه کلمه و جمله قلمبه‌سلمبه که دم صبحی هیچ‌جوره مغز هضم‌ش نمی‌کند تا نقدهای ساده‌تر که یک مغزِ عادیِ ویندوزش بالا نیامده هم راحت می‌فهمد...

و خود این نقد ساعتِ پنج که هر هفته یک کتاب جدید را شامل می‌شود یک سیخونک کردنِ خوشی‌ست انصافاً! اصلاً ادم خودش یک حالی می شود اینطوری آزارِ فرهیختگی ببیند! به قول یکی از منادیون «سر صبحی اسم خودم را هم یادم رفته اما مجبورم در مورد اتوپیا و دیس‌اتوپیا و آرکاتایپ و ده‌ها کلمه و موضوعِ یک‌طور چه‌جورِ مسلمان نشنود کافر نفهمدِ بالای دیپلم حرف بشنوم؛ نظر بدهم، رد کنم، تایید کنم!» و همه‌ی اینها یک طرف، بعدش هم باید حالی‌ت بشود چه گفتی و چه شنیدی!

دوشنبه‌ها سر صبح، بعد از نماز جلسه نقد کتاب داریم! هر هفته یک کتاب! خوش‌خوشان‌مان هم شده اتفاقاً! چون هیچ بنی‌بشرِ زنده‌ای آن وقت صبح جلسه ندارد و اهل عالم یا توی خوابند یا در حال چرخیدن توی مجازی که بالاخره ایران، اسرائیل را پاره کرد یا نه؟! یکی مثل من اما یک دستم به قوری چایی‌ست و سفره‌ی نان و یک دستم به گوشی و دو تا گوشم به نقدهای اهل منادی...

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی