خبرنگار غیراعزامی را بخوانید
راستش به من بود و امکانش بود، صفحه به صفحهی «خبرنگار غیراعزامی» را برای شما میگذاشتم اینجا تا بخوانید! آن قدری که نه امکانش هست و نه وقت و فرصتش برای من جور میشود، ولی میتوانم سفارش کنم بهتان که این کتاب را از دست ندهید...
جمیل شیخ یکی دو روز قبل از محاصرهی کامل منطقهی «فوعه» در سوریه، میرود خانه پدر مادرش و خواست خداست که او هم مثل بقیه بیفتد توی محاصرهی تکفیریها. محاصرهای که سه سال و سه ماه طول میکشد! محاصرهای که آبروی آدمیزادِ دورانِ تکنولوژی و بلوغِ مثلاً عملی بشر را برده است.
به لطفِ حضورِ جمیل که خودش خبرنگار العالم هست، این خاطرات بعد از سالها از اتفاقاتِ دورانِ محاصره بیرون میآید و میشود کتابِ مورد نظر. کتابی که نشان میدهد در اوج ادعای بشر امروز برای رعایتِ حقوق بشر و این مدل اراجیف، میشود مردمی را سه سال توی حصر، بدون کمترین امکانات زندگی نگه داشت و به جز جریان مقاومت که سختی زیادی برای آزادی این منطقه کشید، کَکِ هیچ کس هم نگزد...
در این کتاب میخوانید که بعضیها آرزو میکنند مادر و خواهرشان زودتر از خودشان بمیرند که بتوانند حداقل خاکشان کنند! میخوانید که زنهایی که برای تسلیت و تعزیتِ شهادت پسر خانوادهای امدهاند، خودشان هم با جنازهی بچهشان مواجه میشوند! میخوانید که حتی در اوجِ یک محاصرهی خطرناک، بعضی میتوانند احتکار کنند تا پول بیشتری به جیب بزنند! میخوانید که آن قدر شهید روی دستشان میماند که توی کندن قبرها به مشکل میخورند! میخوانید که پدری برای چیدنِ انجیر برای پسرکِ کوچکش که هوسِ آن را کرده، میتواند شهید بشود! و میخوانید چیزهایی را که باور نمیکنید مال همین سالهایِ اواسطِ دههی نود شمسیِ خودمان باشد، همین پیش پای خودمان!
«خبرنگارِ غیراعزامی» را حتماً بخوانید