یادداشت‌های احمد کریمی

یادداشت‌های احمد کریمی

در آن سوی خیال، باغیست زیبا و رویایی، که با همه وجودم، اشتیاق رسیدن به آن را، در خود فریاد می‌زنم...!!!

"اللهم ارزقنی توفیق الشهاده فی سبیلک"

بایگانی

برای من سوال شده خانمِ نرگس آبیار!

شنبه, ۱۱ خرداد ۱۴۰۴، ۰۸:۲۶ ق.ظ

شیار 143 را هیچ وقت نتوانستم توی جمع ببینم! یعنی باور کنید دیدن این فیلم، مخصوصاً آن آخرهایش که مادرِ شهید می‌رسد بالای تابوتِ پسرش و آن حجمِ کوچکِ استخوان‌ها را شبیه نوزادی در بغل می‌گیرد و آن یاداوریِ نوزادیِ پسرش که همزمان تصویر می‌شود توی فیلم، آدم را خیلی زجر می‌دهد. حتی این را به نرگس آبیار هم گفته‌ام. در جلسه‌ای جمع‌وجور و سه چهار نفره بحث این فیلم شد و گفتم که میان جمعیت نمی‌توانم فیلم را ببینم؛ یعنی یک جورهایی باید تنها دیدش و راحت اشک ریخت.

اما حالا به این فیلم کاری ندارم. اگر یک بار دیگر خانم آبیار را ببینم یک سوال خیلی مهم از او دارم. اینکه واقعاً چه اتفاقی باید برای آدم بیفتد که از شیار 143 برسد به سووشون؟! تازه، سووشونی که کتابش یکی از شاهکارهای ادبیاتی ما ایرانی‌هاست؛ و یک جورهایی آغاز فصل نوینی از رمان‌نویسی و داستان‌نویسی در ایران محسوب می‌شود. کتابی که رهبری انقلاب حتی در موردش نکات جالبی دارد. حالا همین کتاب را که یک جورهایی شاهکار است بدهند به نرگس آبیار که داخلِ کارنامه‌اش «شیار143» و «شبی که ماه کامل شد» ثبت شده و او چیزی بسازد که روی فیلم فارسی‌های زمان پهلوی را هم سفید کرده باشد! شما تعجب نمی‌کنید؟! من حیرت کرده‌ام از این تغییر! و واقعاً برایم سوال است! کاش یک روزی جواب واقعیِ این سوال را بفهمم. اینکه چرا باید نرگسِ آبیار این فیلم را بسازد؟! حالا هر یارویِ بی اصل و نسبی ساخته بود برای من یکی اهمیتی نداشت. می‌بینید که؟! می‌سازند. بعد می‌روند جلوی دو تا آدمِ نیمه‌لباس توی «کن» و جاهای دیگر، خوش‌رقصی می‌کنند، دست و سوت و هورا دشت می‌کنند و بعدش مثل یک قهرمانِ باد شده می‌آیند ایران و با جایزه‌های سیاسی، کلاس هم می‌گذارند! اما از نرگسِ آبیار این نوع فیلم ساختن بعید بود به نظرم. و به نظرم یک سقوط آزاد وحشتناک بود این کار...

۰۴/۰۳/۱۱ موافقین ۳ مخالفین ۰

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی