قیام کربلا، اوج ناسازگاری حق برعلیه ناحق!؟
پنجشنبه, ۱ آبان ۱۳۹۳، ۰۹:۱۴ ب.ظ
قیام عاشورا ...
نقطه عطف تقابل جریان حق است با باطل...
اوج "ناسازگاری" و "بی انعطافی" جریان حق است، در مقابل جریانی که "شکمش پر از لقمه حرام است" و هدفش حذف جبهه حق...
اوج قله غیر قابل انعطاف بودن در برابر جبهه ناحق، که سربازانش از کودک شش ماهه تا پیرمردی چون حبیب بن مظاهر، را در این جنگ به صحنه آورد؛ و همه آنها و خودش را فدای این جبهه کرد؛ حتی اهل و عیالش را نیز فدای هدفش کرد ...
و اگر صدای "هل من ناصر ینصرنی"ش هم بلند است، برای عاقبت بهخیری و اتمام حجت بر افرادیست که به اشتباه و به شبههای آن طرف موضع گرفتهاند و لاغیر ...
نه اینکه جریان مقابل را ذرهای ارج نهد، نه؛ که پدر بزرگوارش نیز با معاویه همینگونه تا کرد، و بعد از رسیدن به خلافت ظاهری جامعه، به نصیحتهای خیرخواهانه !!! اطرافیانش گوش نسپرد و از همان اول کار، در نامهاش، معاویه را فرمان به تسلیم و پذیرش اوامرش کرد...
حسین(ع)، تنها یک امام نیست، بلکه یک جریان بیپایان بر تارک درخشان اسلام، و نه، بلکه بر تارک درخشان انسانیت، در همه اعصار است؛ و نورش چون آفتابی که شب ظلمانی را پس میزند، سیاهیها را از بین میبرد...
حسین(ع)، همیشه ملاک سنجش برخورد با دشمنان زبان نفهم دین اسلام است، ملاک پر ارزشی که هیچ چیز از راهکارهای خیرخواهانه بزرگان مکه و مدینه، تا مظلومیت کودکان و اهل حرمش، و تا بزرگی جبهه مقابلش، هیچ چیز و هیچ چیز نتوانست او را وادار به لحظهای سازش کند...
حسین(ع)، رهبر رستاخیز جریان خداست بر علیه جریان زبون و پست شیطان ...
...
...
و توصیهای به دوستانی که هنوز کت و شلوار شیک دشمنان غربی ما را نشانی از انظباط روحی آنها میدانند...
دشمن ما اصالت را به دنیای مادی و زودگذر داده است و هیچ رابطهای با حقیقت ماوراء و آسمان ندارد، حیف است با این همه عقبهی باارزش و والا، خودمان را زیر دست و پای ادامهدهندگان راه عمرسعد بریزیم...
...
حر، این را فهمید و اولین نفر جانش را در راه حسین(ع) فدا کرد، نه مذاکرهای چندساعته کرد، نه بهانه آورد و نه خواست با تفکری که اصالت را به دشمن میدهد، با حسین(ع) بسازد؛ به محض شناخت مسیر حق، توبه کرد و جانش را فدای این راه کرد...
...
نقطه عطف تقابل جریان حق است با باطل...
اوج "ناسازگاری" و "بی انعطافی" جریان حق است، در مقابل جریانی که "شکمش پر از لقمه حرام است" و هدفش حذف جبهه حق...
اوج قله غیر قابل انعطاف بودن در برابر جبهه ناحق، که سربازانش از کودک شش ماهه تا پیرمردی چون حبیب بن مظاهر، را در این جنگ به صحنه آورد؛ و همه آنها و خودش را فدای این جبهه کرد؛ حتی اهل و عیالش را نیز فدای هدفش کرد ...
و اگر صدای "هل من ناصر ینصرنی"ش هم بلند است، برای عاقبت بهخیری و اتمام حجت بر افرادیست که به اشتباه و به شبههای آن طرف موضع گرفتهاند و لاغیر ...
نه اینکه جریان مقابل را ذرهای ارج نهد، نه؛ که پدر بزرگوارش نیز با معاویه همینگونه تا کرد، و بعد از رسیدن به خلافت ظاهری جامعه، به نصیحتهای خیرخواهانه !!! اطرافیانش گوش نسپرد و از همان اول کار، در نامهاش، معاویه را فرمان به تسلیم و پذیرش اوامرش کرد...
حسین(ع)، تنها یک امام نیست، بلکه یک جریان بیپایان بر تارک درخشان اسلام، و نه، بلکه بر تارک درخشان انسانیت، در همه اعصار است؛ و نورش چون آفتابی که شب ظلمانی را پس میزند، سیاهیها را از بین میبرد...
حسین(ع)، همیشه ملاک سنجش برخورد با دشمنان زبان نفهم دین اسلام است، ملاک پر ارزشی که هیچ چیز از راهکارهای خیرخواهانه بزرگان مکه و مدینه، تا مظلومیت کودکان و اهل حرمش، و تا بزرگی جبهه مقابلش، هیچ چیز و هیچ چیز نتوانست او را وادار به لحظهای سازش کند...
حسین(ع)، رهبر رستاخیز جریان خداست بر علیه جریان زبون و پست شیطان ...
...
...
و توصیهای به دوستانی که هنوز کت و شلوار شیک دشمنان غربی ما را نشانی از انظباط روحی آنها میدانند...
دشمن ما اصالت را به دنیای مادی و زودگذر داده است و هیچ رابطهای با حقیقت ماوراء و آسمان ندارد، حیف است با این همه عقبهی باارزش و والا، خودمان را زیر دست و پای ادامهدهندگان راه عمرسعد بریزیم...
...
حر، این را فهمید و اولین نفر جانش را در راه حسین(ع) فدا کرد، نه مذاکرهای چندساعته کرد، نه بهانه آورد و نه خواست با تفکری که اصالت را به دشمن میدهد، با حسین(ع) بسازد؛ به محض شناخت مسیر حق، توبه کرد و جانش را فدای این راه کرد...
...