یادداشت‌های احمد کریمی

یادداشت‌های احمد کریمی

در آن سوی خیال، باغیست زیبا و رویایی، که با همه وجودم، اشتیاق رسیدن به آن را، در خود فریاد می‌زنم...!!!

"اللهم ارزقنی توفیق الشهاده فی سبیلک"

بایگانی

فهمیدیم "الان انکسر ظهری" یعنی چه!

چهارشنبه, ۱۰ دی ۱۳۹۹، ۰۹:۴۹ ق.ظ

خبرت را صبح جمعه به ما دادند!

گفتند: "رفته سردار نفس تازه کند برگردد". ناگهان توی وجودمان چیزی آتش گرفت و شعله کشید. خیال کردیم می‌شود دندان روی هم سائید، لب ها را فشرد و زبان را طاق دهان چفت کرد که حرارت و گدازه‌هایش بیرون نریزد. شدیم مثل علی وقتی نیمه شب میخواست با سکوت، عزیزش را تشییع کند... شدیم مثل زینب که باید ارزش مردی مثل حسین را با آرامشش حفظ کند و اهل بیتش را از پراکندگی و هراسانی نجات دهد... شدیم مثل رزمنده‌ای که روی مین منور افتاد تا معبر لو نرود...؛ سوختیم؛ چه جور هم سوختیم... آتش درونمان را که خواستیم با لب و دندان و زبان چفت شده در هم خفه کنیم، سیل آب شد و از حدقه‌ی چشممان بیرون پاشید... این بار مصداقِ "در نمازم خم ابروی تو با یاد آمد" را هم در نماز سید علی دیدیم؛ لمس کردیم و فهمیدیم که "الان انکسر ظهری" یعنی چه! چشم یک ملت، یک سال است از دوری‌ت خیس است و چه بگویم!؟
چشم شیر را که کور کردیم، دانستیم هیچ انتقامی نمی‌تواند جواب خون به ناحق ریخته‌ات باشد؛ که ارزش کفش تو از همه‌ی هیکل بزرگان آنها و تاج و تخت و کاخشان بیشتر است؛ مثل پاره‌کفش علی، که ارزشش بسیار بیشتر از حکومت و فرمانروایی بود...

حاجی...
در تدارک بخشی از سپاه مولایمان که هستی، جایی آن گوشه‌ها برای بدبخت‌بیچاره‌هایی چون ما خالی بگذار؛ که ما از گوشت و خون همیم...

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی