یادداشت‌های احمد کریمی

یادداشت‌های احمد کریمی

در آن سوی خیال، باغیست زیبا و رویایی، که با همه وجودم، اشتیاق رسیدن به آن را، در خود فریاد می‌زنم...!!!

"اللهم ارزقنی توفیق الشهاده فی سبیلک"

بایگانی

شروع سلام و علیکِ من و او گفتن این جمله هاست؛
او می‌گوید: «مرگ بر جمهوری اسلامی»
من می‌گویم: «مرگ بر آمریکا»
دوستیِ عجیبی شاید باشد ولی در دایره دوستانْ آدم‌های مختلفی دارم که یکی‌شان اوست؛ نماینده شرکت اسپانیایی در ایران، بچه‌ی شمال غرب کشور که سالی یکی دو بار گذرمان به هم می‌خورد. هیکل و هیبت کشتی‌گیرانه‌اش با آن گوش‌های شکسته و پف‌فیلی نقص ندارد. انگار داده‌اند میکل‌آنژ تا از سنگ یک پیکره خوشگل بتراشد. هر چند تازگی‌ها این پیکره خوش‌فرم دایره‌ی شکمی محسوسی پیدا کرده که دارد قناصش می‌کند.
شوخی‌های خنده‌دار من و او خاصند! می گوید «تویِ بسیجی با گونی حکومت می‌کنی!» می‌گویم «گونیِ برنجی برایت کنار گذاشته‌ام، اگر خیلی لطف کنم داخلش را مخمل می‌دوزم تا نخ‌های سیخ‌سیخی گونیْ توی چش‌وچارت نروند!» می‌گوید «شماها از افغانستان و لبنان و فلسطین آدم می‌آورید که به ونزوئلا فراری نشوید.» می‌گویم «اتفاقا تعدادمان آن قدر هست که به سوریه و فلسطین و لبنان هم نیرو ترانزیت کنیم.» و از این قبیل گف و گفت‌ها که همراهند با خنده...
این بار بعد از شروع ماجرای غزه و شروع طوفان‌الاقصی می‌دیدمش. همان صحبت‌ها بود اما اعتراف جالبی کرد بین حرف‌هایش. می‌گفت «از جمهوری اسلامی خوشم آمده. جوری اسرائیل و آمریکا را سرویس کرده که به ...خوردن افتاده‌اند!» می‌گفت «بهترین چیزی که توی جمهوری اسلامی اتفاق می‌افتد همین مرگ بر آمریکا گفتن و عمل کردن است.» تحلیل می‌کرد اسرائیل بعد از جنگ‌جهانی دوم خودش را توی هالیوود و رسانه‌ها جِرواجِر کرده تا مظلوم‌نمایی کند و با همین مظلوم‌نمایی هم کارش را پیش ببرد. اما ماجرای غزه این‌ها را بی‌آبرو کرد. تعجب کرده بود از اینکه غزه‌ی بندانگشتی چطوری اسرائیل و همه غول‌های پشت سرش را به چالش کشیده! هنوز هم سرِپا ایستاده و دارد مرکاوا حلوا حلوا می‌کند!
این برداشت، برداشت یک دوستِ کاملاً بی اعتقاد به جمهوری اسلامی است؛ من و او هیچ وقت بحث جدی روی اعتقادات و گرایش‌های هم نداشتیم؛ این بار اما جدّی از موضعِ مخالف خودش دفاع کرد.
فکرم کشید به سمت رفقایی که هنوز هم معتقدند حماس اشتباه راهبردی کرده و با این حرکت عجولانه هزاران نفر از مردم‌ش را به کشتن داده؛ ایضاً همه زیرساخت‌های زندگی در غزه را به نابودی کشانده! دوستانی که هنوز به عمق مسئله پی‌نبرده‌اند! نمی‌دانند طوفان‌الاقصی، از این بادهای پیچُگِ شهر ما نیست که دولاخی کند و فرو بنشیند! نمی‌دانند این طوفان، کلید رمزآلود ظهور است و آورنده کشتی نوح...
ان‌شاءالله...

_________________
بادِ پیچگ؛ در گویش میبدی کنایه از گردباد خیلی کوچک
دولاخ؛ یا دولخ که به معنی گرد و خاک است و ریشه‌ی فارسی دارد

نظرات  (۱)

سلام علیکم
ان شاء الله

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی