یادداشت‌های احمد کریمی

یادداشت‌های احمد کریمی

در آن سوی خیال، باغیست زیبا و رویایی، که با همه وجودم، اشتیاق رسیدن به آن را، در خود فریاد می‌زنم...!!!

"اللهم ارزقنی توفیق الشهاده فی سبیلک"

بایگانی

به خامنه‌ای فحش نده!

چهارشنبه, ۲۲ آذر ۱۴۰۲، ۰۷:۲۸ ب.ظ

«حالا آقای خامنه‌ای میاد درستش می‌کنه!»
با پوزخند و کنایه گفت؛ و وقتی گفت که خرابی داشتیم توی خط تولید. مثل همه وقت‌ها که خودم را این جاها به تغافل می‌زنم، همین کار را کردم. طرف‌حسابش من نبودم ولی انگار به خاطر بودن من این حرف را زد.
«هر فحشی میدی و هر غلطی می‌کنی به خامنه‌ای چیزی نگو!»
این را اسماعیل گفت. جوانِ داش‌مشتیِ سبیل زاپاییِ تندی که دست به فحشش معرکه بود و خطا نداشت! هر چند بچه‌ی مسلمان و درستی بود اما این قلم جنسِ کاملاً غیر اسلامی هم توی انبان داشت! فرقی نداشت چه‌کسی نزدیکش باشد یا کجا باشد؛ همیشه یک مادر‌فلان را می‌چسباند اولِ حرف‌هایش!
آن دوست تیکه‌اندازْ جا خورد و ادامه نداد ولی برای من ابهام بزرگی شد این دفاعِ تند، که باید علتش را می‌فهمیدم.
یکی دو ساعت بعدش جایی گیرش آوردم. پرسیدم «علت دفاع تو از آقای خامنه‌ای چه بود؟» و حتی امام و آیت‌الله‌ش را نگفتم که جلوی حرفم موضعی نگیرد!
گفت: «آقای کریمی خودت می‌دونی من جای سلام هم فحش می‌دم و زبونم چِفت‌وبستِ درست و درمونی نداره!»
گفتم: «کاملاً مشخصه و خبرت دارم ولی این یکی رو نفهمیدم!»
اسماعیل که اینجا به اسم مستعار معرفی‌ش می‌کنم، گفت: «قبلاً رگباری به آقای خامنه‌ای فحش می‌دادم؛ برام فرقی نمی‌کرد اصلاً موضوعِ حرف‌های منْ او باشد یا نه؛ مثل حالا که راحت فحش‌م رو می‌دم! تا اینکه یه شب خواب دیدم!»
سندرومِ فضولیِ بی‌قرارم جنبید و گفتم: «چه خوابی!»
گفت: «من خوابم رو برای زنم هم تعریف نکردم احمد آقا، برای شما که جای خود داره؛ ...نیمه شب بلند شدم و های‌های گریه می‌کردم؛ زنم پرسید چِت شده؟! گفتم خواب دیدم! هر چی زور زد که تعریف کنم نکردم! نه اون شب نه هیچ وقت دیگه!»
اصرار فایده نداشت. بی خیال فهمیدن خوابش شدم. ادامه داد که «بعد از خوابم دیگر به آقای خامنه‌ای فحش ندادم؛ از طرفی برایم قابل احترام هم هستند و نمی‌گذارم کسی به‌ش فحش بده!»
چیزی که به ذهنم رسید و به اسماعیل گفتم را اینجا هم می‌نویسم. به او گفتم «خواب دیدی برای حُسن‌نیتی که داشتی! یعنی در نشناختن و فحش‌دادن به او برایت حجتی نبود و با این اتفاق هوشیارت کرده‌اند.» اصولاً خیلی‌ها نه خواب می‌بینند و نه تذکری برایشان می‌رسد؛ شاید چون در دشمنی هم حُسن‌نیت ندارند و روی غرض و مرض دشمنی می‌کنند! البته خدا نشانه‌هایی می‌فرستد، ولی چشم بینا باید که ببیند...


نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی