یادداشت‌های احمد کریمی

یادداشت‌های احمد کریمی

در آن سوی خیال، باغیست زیبا و رویایی، که با همه وجودم، اشتیاق رسیدن به آن را، در خود فریاد می‌زنم...!!!

"اللهم ارزقنی توفیق الشهاده فی سبیلک"

بایگانی

برای سیزیف نشدن چقدر تلاش می‌کنی؟!

چهارشنبه, ۲۹ آذر ۱۴۰۲، ۰۷:۱۱ ب.ظ

افسانه سیزیف را شاید شنیده باشید!
در افسانه‌ها و اساطیر یونانی می‌گویند سیزیف به گناهی محکوم می‌شود؛ و هر چه فکر کردند برایش چه مجازاتی تعیین کنند به نتیجه نمی‌رسند. آخرش به این نتیجه می‌رسند محکوم‌ش کنند به بالا بردن یک تخته سنگ از کوه؛ و دقیقاً وقتی به بالای کوه می‌رسید تخته سنگ می‌غلطید و می‌افتاد پایین؛ سیزیف دوباره باید این کار را تکرار می‌کرد، یعنی تا ابد محکوم شد همین کار را تکرار کند.
این یعنی محکوم شدن به تکراری بی نتیجه، به پوچیِ محضی که نمی‌تواند آن را تغییر دهد؛ و این منتهای بیچارگی آدم است انگار...
زندگی خیلی‌ها شبیه سیزیف است؛ در دور تکرار و کلیشه زندگی کردن و به این زندگی خو گرفتن. صبح تا شب مثل یک دستگاه فتوکپی از ساعاتِ روزهایِ دیگر کپی گرفتن و همان کارها را تکرار کردن.
فکر می‌کنم این‌جاها مغز هم عادت می‌کند به محدود بودن، به محافظه‌کاری و به ترسیدن از تغییر؛ همه ما هم تجربه کرده‌ایم! وقتی مدرسه‌ای عوض می‌کردیم، وقتی شغل‌مان با تغییراتی همراه بود، حتی وقتی با اتوبوسی راهی مسافرت می‌شدیم و می‌شویم که آدم‌های غریبه همراهش هستند! آدم احساس می‌کند حال خوشی با این تازگی‌ها ندارد...
از طرفی برخی هستند که فهمیده‌اند این نقطه حساس را؛ خود را وادار به تغییر می‌کنند؛ اگر در شرایطی قرار بگیرند که مجبور به تحمل سال‌ها زندگی کلیشه‌ای شوند، با حرکات و افعال منطقی و عاقلانه این تکرار را به هم می‌زنند؛ همه ما یک سیزیف درون داریم که می‌خواهد همه سال‌های عمرش را به تکرار سپری کند، به یک‌جا بودن، به یک‌جور بودن، به یک‌جور‌ ماندن!
دانش‌آموزی که فقط درس می‌خواند، معلمی که فقط درس می‌دهد، کارگری که فقط می‌رود سرِ کار و بر می‌گردد سر خانه و زندگی، بازاری و کاسبی که همه ساعات هوشیاری زندگی‌ش همین پشت دخل ایستادن باشد، حتی زنِ خانه‌داری که صبح تا شبِ همه زندگی‌ش معمولی و تکراری باشد و همین‌طور همه آدم‌های دیگری که هر جایی می‌توانند پاره سنگی را به بالای کوه هُل دهند و باز وقتی غلطید و آمد پایین، همین کار را تکرار کنند...
من هیچ وقت سیزیف و کارش را دوست نداشته‌ام. مطالعه کردن هم شاید بخشی از همین تلاش برای سیزیف نشدن باشد. چرا دروغ بگویم، تجربه‌ی کارهای مختلف برایم سخت بوده اما برای فرار از تکرار و در خود ماندگی، آن سختی را به جان خریده‌ام...
شما برای سیزیف نشدن چقدر تلاش می‌کنید؟!

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی