یادداشت‌های احمد کریمی

یادداشت‌های احمد کریمی

در آن سوی خیال، باغیست زیبا و رویایی، که با همه وجودم، اشتیاق رسیدن به آن را، در خود فریاد می‌زنم...!!!

"اللهم ارزقنی توفیق الشهاده فی سبیلک"

بایگانی

نظرِ دخترهای جمهوری اسلامی...!

دوشنبه, ۲۵ دی ۱۴۰۲، ۰۷:۲۲ ق.ظ

اسم «مریم رجوی» را روی تخته و جلوی شماره یک نوشتم! صدای عَه‌عَه بعضی و اعتراض بعضی دیگر بلند شد! تقریباً هیچ کدام از بچه‌ها حتی به اندازه‌ی دادن یک طویله با دو تا گوسفند، حاضر نبودند مسئولیتی به مریم بدهند! خبرِ امیدوار کننده‌ای برای مریم هفتاد ساله‌ی خوش‌خیال نیست، اما نظر دخترهای کلاس نهمیِ یک مدرسه در جمهوری اسلامی همین است که نوشتم! من اما به‌شان گفتم که مریم‌خانوم سال‌هاست بالای صفحه توئیتر خودش نوشته «رئیس جمهور دوره‌ی انتقال.» و با اینکه سه تا کشورْ در به درش کردیم و باید توی هفت تا سوراخ از دست ما مخفی شود، اما باز هم خیال حکومت بر ایران را دارد! و عکس‌العمل بچه‌ها خنده‌ای بود همراه با تعجب!
زیر اسم مریم خانوم شماره دو را نوشتم. منتظر ماندم معرفی کنند! صدایی نمی‌آمد الّا همان شوخی‌های نوجوانانه و دخترانه. برگشتم که «معرفی کنید نفر بعدی رو؟!» و وقتی چیزی نگفتند اسم «رضای ربع پهلوی» را نوشتم! «ربع» اما مسخره نشد مثل مریم ولی نظر مساعدی به جز یکی دو نفر همراهش نبود! کمی توضیح دادم که نظام پادشاهی در دنیا مورد قبول تقریباً هیچ مردمی نیست؛ و ایرانی‌ها سال 57 به این نتیجه رسیده‌اند که این سیستم حکومتی را سرنگون کنند؛ فقط مسلمانِ شیعه‌ی ایرانی هم به این نتیجه نرسید! همه اقوام و گرایش‌ها و سلایق مختلف به این نتیجه رسیدند که شاهنشاهی باید برود توی زباله‌دان تاریخ. و به بچه‌ها گفتم که عقب‌گرد به حکومتِ شخص‌محور و دیکتاتوری که هیچ انتخابی در آن وجود ندارد کار عاقلانه‌ای نیست. با اینکه سررشته‌ی زیادی از مسائل حکومتی ندارند اما این را قبول داشتند و تأیید کردند.
شماره سه را نوشتم. و ماژیک را گذاشتم روی تخته بعد از عدد سه! منتظر ماندم تا اسمی بشنوم. از شما چه پنهان حتی منتظر بودم اسمی مثل علی کریمی هم بشنونم. ولی برای حکومت بعد از جمهوری اسلامی کاندیدای دیگری معرفی نشد که نشد...
برای دخترها کمی توضیح دادم برای حکومت کردن فقط یک نفر کافی نیست. و یک رئیس جمهورْ تنها نیازِ مملکت نیست که مثلاً از این اسم‌ها برای خودمان ردیف کنیم. بلکه صدها و شاید هزاران آدم در رده وزیران، استانداران، فرمانداران، شوراها، دهیارها و همینطور در مسئولیت‌های دیگر باید در این سیستم حکومتی کار کنند که بشود چرخ مملکت را چرخاند.
بگذریم از بحث یک و نیم ساعته‌ی خوبی که با بچه‌ها در مورد این مسائل داشتیم. موضوع بحث دیروز «زن زندگی آزادی» بود. موضوع درخواستی بچه‌ها، هر چند یکی دو نفر دوست نداشتند در مورد آن صحبت کنیم. آخر کلاس اما مثل همیشه، نشستنِ بعد از خوردن زنگ اتمام کلاس است! عجله دارند از سرویس مدرسه جا نمانند اما هنوز می‌خواهند سوال و جواب کنند. به نظرم، کلاسِ آخر این بحث، راضی بود از نتیجه‌ی کار...

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی