یادداشت‌های احمد کریمی

یادداشت‌های احمد کریمی

در آن سوی خیال، باغیست زیبا و رویایی، که با همه وجودم، اشتیاق رسیدن به آن را، در خود فریاد می‌زنم...!!!

"اللهم ارزقنی توفیق الشهاده فی سبیلک"

بایگانی

دشمن‌ستیزی با کلاشینکف یا راهپیمایی؟!

شنبه, ۲۱ بهمن ۱۴۰۲، ۰۶:۳۲ ق.ظ

صبح روزهای تظاهرات پتو را دور خودم می‌پیچیدم و راحت‌تر می‌خوابیدم! با خیال جمع! چه کاری بود واقعاً؟! برای دشمن‌ستیزی باید سلاح دست گرفت، نه اینکه مشت خالی را حواله‌ی آسمان کنی و ادعای جهاد هم داشته باشی! فکرم اینطوری بود واقعاً. نهایتش می‌شد همراهی با تلویزیون، آن هم وقتی لیوان چایی داشت بخار می‌کرد و لقمه‌ی نانی زیر دندان‌م با بزاق توی هم می‌پیچید...
گذشت...
خوبی مطالعه بوده شاید یا حواس‌جمعی روی موضوعات اجتماعی، فرهنگی و سیاسی. آن وقتی که آدم دو دوتا چهارتا می‌کند و می‌گیرد عمق ماجرا چیست! هر چه آمد روزهای 22 بهمن شلوغ‌تر شد؛ هر چه گذشت روزهای قدس جمعیتِ بیشتری آمد پای کار؛ با اینکه انتظارش نمی‌رفت، با اینکه باور نمی‌شد، مخصوصاً از طرف مخالفین جمهوری اسلامی! بعدْ بازخورد این تجمعات را در جبهه روبرو رصد کردم، انتظارش نمی‌رفت اما به هم می‌ریخت‌شان و بی‌ریخت‌شان می‌کرد...
به روز قدس فعلاً کار ندارم؛ روزی که دیگر جهانی شده و شعارها و تجمع‌ها یک خیزش نرم شد که اسرائیل را زمین‌گیر کرده؛ حتی همه‌ی روزهای این سه چهار ماهِ گذشته هم روز قدس بوده انگار و اسرائیلی که همه‌ی اعتبارِ دروغینِ خودش را که ذره ذره جمع کرده، بر بادِ سیاه دیده!
الان بیشتر به 22 بهمن کار دارم. تجمعی برای بزرگداشت یک انقلاب که جدا از انقلاب‌هایِ فرانسه‌ی سکولار و شورویِ ضدِ دین، یک انقلابِ دینی بود و نظم نوین و دست‌ساخته‌ی غرب و شرق عالم را جوری به هم زد که هنوز بعدِ بیش از چهار دهه نتوانسته‌اند جمع‌ش کنند، که خودشان یا مثل شوروی جمع شده‌اند یا مثل آمریکا دارند جمع می‌شوند!
22 بهمن یک راهپیمایی عادی نیست؛ حتی فقط یک رفراندومِ عادی سالیانه برای تایید مجدد جمهوری اسلامی ایران هم نیست؛ 22 بهمن خیزش انسان است جلوی همه‌ی استکار جهانی، که بگوید من هنوز اینجا هستم و منتظرِ تو! هر وقت مردِ این میدان شدی بیا تا ریشه‌ات را بسوزانم، همان طور که سوزانده‌ام؛ این اقامه‌ی بندگی خداست جلوی بندگیِ شیاطین انس و جن که اینطوری و توی تظاهراتی به همین سادگی جلوه می‌کند.
من سال‌هاست پتو را ول می‌کنم و می‌روم توی خیابان برای راهپیمایی این روز. حالا محکم به این اعتقاد رسیده‌ام؛ «اهمیتِ این راهپیمایی به حدی است که سردار سلیمانی سلاح جنگی‌ش را توی منطقه زمین می‌گذاشت، بی‌خیالِ دشمنِ مسلحِ توی میدان رزم می‌شد و می‌آمد کفِ خیابان‌های تهران برای راهپیمایی!»

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی