دوستانی بهتر از برگ درخت!
امروز سید تماس گرفت و اعتراض داشت نسبت به کلمهای خاص توی یکی از روایتهای خانهی هدایت! اعتقاد داشت بار معنایی این کلمه تبعاتِ خاصِ خودش را داشته، دارد و جاگذاریش توی متن کار درستی نبوده.
سید چند باری برای صراحتِ بیانِ این موضوع عذرخواهی کرد ولی باور کنید وقتی حرفش را میزد و حتی بعد از آن و حتی تا الان که نشستهام چند تا کلمه برای الفکاف بنویسم، ذرهای از این انتقاد ناراحت نشدم.
از طرفی خوشحال از اینم که دوستانی دارم کاملاً مخالفِ دیدگاهها و نظراتم و اینها آن قدر خودمانی هستند که تماس میگیرند و سرِ کلمهای که از نظرشان نباید استفاده میشده توضیح میخواهند و نقد میکنند.
خوبیِ باز بودنِ دایرهی رفاقت با افرادِ دارای افکارِ مختلف همین است؛ آدم خودش را از نگاهِ آدمهایی وزن میکند که حلوا حلوایش نمیکنند، اینْ به آدم فرصت میدهد کمی از آن موضع کاذبی که برای خودش ایجاد کرده پایین بیاید و فرصت فکر کردنِ روی رفتارهای خود را داشته باشد.
باور کنید هر چقدر دایره فعالیتهای آدم بازتر میشود، نیازش به دوستانِ غیر همفکر و مخالف، بیشتر از پیش میشود و من از این دوستانِ مخالفِ دیدگاهها و گرایشهای خودم تا دلتان بخواهد دارم...
فرصتی شد تا در این متن کوتاه از همهی شما تشکر کنم و بگویم که چقدر بودنتان برای من حیاتی و مهم است...
و به قول سهراب
دوستانی دارم
بهتر از برگ درخت
که دعایم گویند و دعاشان گویم...
یادشان دردل من ...
قلبشان منزل من…...