یادداشت‌های احمد کریمی

یادداشت‌های احمد کریمی

در آن سوی خیال، باغیست زیبا و رویایی، که با همه وجودم، اشتیاق رسیدن به آن را، در خود فریاد می‌زنم...!!!

"اللهم ارزقنی توفیق الشهاده فی سبیلک"

بایگانی

یک کتابِ آدم‌دیوانه‌کن!

جمعه, ۱۸ اسفند ۱۴۰۲، ۰۹:۲۸ ق.ظ

اولین باری که «صد سال تنهایی» را دست گرفتم و چند صفحه خواندم، سرگیجه گرفتم! کتابِ بد بدنِ چِغری که هیچ‌جوره مچ پا دستم نمی‌داد! نه می‌شد زیرگیری کرد نه می‌شد چشم توی چشمش کرد و دانست که حداقل با خودش چند چند است. یک کتابِ آدم دیوانه‌کنِ همه‌چی تمام!
همان اوایل فکر می‌کردم نویسنده هم یک‌چیزی توی همان مایه‌هایی باشد که در جمله‌ی قبلی گفتم! بماند...! مثالِ کتابی‌ش می‌شود چیزی شبیه کتاب‌های فاکنر که خواننده باید همان اولِ بِ بسم‌الله، دنیای مغشوشِ فکرِ نویسنده را بفهمد، تا بتواند برود توی هزار توی پیچشِ کلمات و جملاتِ کتاب. چه می‌گویم؟! خودم هم دارم می‌پیچانم، نه؟!
به هر حال «صد سال تنهایی» را بالاخره خواندم. آن هم بعد از دو سه بار تلاشِ ناموفق! نه با همان ترجمه‌های وصله‌پینه‌ایِ قبلی. بلکه با ترجمه‌ی بهمن فرزانه. کتابِ گارسیا مارکز دنیای عجیبی دارد. لاکردار جوری نوشته شده که برای خواندنش حداقل باید یک دوره‌ی رمان‌خوانی را پاس کرده باشی تا بفهمی آقای مارکز سرگذشت خاندانِ خوزه آرکادیو بوئندیا در روستای ماکوندو را چطوری نوشته!
علی‌الحساب این مطلب، یکی دو روز پیش، در سالروز تولد این نویسنده نوشته شده تا سفارش‌تان کند به خواندنِ این کتابِ خاص! البته، یادتان باشد قبل از خواندنش، یک دوره‌ی رمان‌خوانی را پشت سر گذاشته باشید!

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی