افسانه سیزیف را شاید شنیده باشید!
افسانه سیزیف را شاید شنیده باشید!
پسرِ هشت سالهی من از اول سال تحصیلی تا همین هفته قبل که بالاخره به مراد دلش رسید، میخواست چهارشنبهای را نرود مدرسه
فکر میکنم میشود اینگونه گفت:
«حضرت فاطمه سلاماللهعلیها، بخشی از جریان رسالت حضرت محمد صلواتاللهعلیه است و اگر نبود
امروز یادِ مهدی افتادم؛ دوستی که نسبت فامیلی داشتیم و چند سالی از من کوچکتر بود!
آقای قاضی از هر کسی برای متارکه میآمد میپرسید:
«رابطه شما با نماز چطور است؟!»
شروع سلام و علیکِ من و او گفتن این جمله هاست؛
او میگوید: «مرگ بر جمهوری اسلامی»
من میگویم: «مرگ بر آمریکا»
راستراست آمد توی دفتر. نشسته بودم کنار معلمی که از قدیم با هم دوست بودیم و گف میزدیم. ایستاد جلویم.
یمن را توی نقشههای گوگلمپ دیدهاید؟
نشستهام و مینویسم. صبح است. به عبارتی صبحگاهان. هنوز آفتاب نزده و آسمان هنوز در جدالِ تعارف بین شب و روز است