یادداشت‌های احمد کریمی

یادداشت‌های احمد کریمی

در آن سوی خیال، باغیست زیبا و رویایی، که با همه وجودم، اشتیاق رسیدن به آن را، در خود فریاد می‌زنم...!!!

"اللهم ارزقنی توفیق الشهاده فی سبیلک"

بایگانی

برای بار چندم است که سوار مسافرکش‌های شخصی می‌روم سمت فرودگاه

۰۵ بهمن ۰۲ ، ۰۷:۱۷ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱ نظر

اولین جلسات همیشه شوق و ذوق هست برای زود به نتیجه رسیدن!

۰۵ بهمن ۰۲ ، ۰۷:۱۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

کلاس نهمی بود. شاکی از اینکه شال‌م لیز خورده و افتاده و اتفاقاً یکی از همین خانم‌های چادریْ درشت بارم کرده و تند شده

۰۳ بهمن ۰۲ ، ۰۷:۱۴ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰ نظر

بنده‌خدایی داشتیم توی کوچه‌ی خانه‌ی پدری که ظاهری دیوانه‌طور داشت و بچه‌ها مثل چی ازش می‌ترسیدند

۰۳ بهمن ۰۲ ، ۰۷:۱۲ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

همکاری می‌گفت «دخترم روزی ده‌ها بار می‌آید، مرا بغل می‌کند، می‌بوسد و می‌گوید دوستم دارد

۰۳ بهمن ۰۲ ، ۰۷:۱۱ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر

این روزها «ایرانِ بینِ دو انقلاب» را می‌خوانم

۳۰ دی ۰۲ ، ۲۱:۲۸ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

دو تا عراقی که اتفاقاً سرباز بودند، نزدیک‌های حرم حضرت امیرالمومنین(ع) نشسته بودند سرِ قابلمه‌ای بزرگ

۲۹ دی ۰۲ ، ۰۷:۰۳ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر

وقتی شکایت شد از او، فرستاد بیاورندش. «سمره» در جواب اعتراض آن مردِ صاحبِ خانه گفت:
«درخت خودم است، اختیارش را دارم، می خواهم به‌ش سر بزنم و خرمایش را بچینم!»

۲۷ دی ۰۲ ، ۲۰:۰۰ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر

می‌گوید «همراه بانک دارید؟!»
گیج‌وگول نگاه می‌کنم به خانم کارمندِ بانک که پشت شیشه‌ی باجه نشسته

۲۷ دی ۰۲ ، ۱۹:۵۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

اسم «مریم رجوی» را روی تخته و جلوی شماره یک نوشتم! صدای عَه‌عَه بعضی و اعتراض بعضی دیگر بلند شد!

۲۵ دی ۰۲ ، ۰۷:۲۲ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر

«یمنْ» مرا یادِ «اکبر» می‌اندازد، با یک‌وشصت‌وپنج سانتْ قد و وزنی حدود پنجاه_شصت کیلو

۲۵ دی ۰۲ ، ۰۷:۲۱ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

همان اول کار چشمم کتاب «بر باد رفته‌ی» مارگارت میچل را می‌گیرد، نه یک دوره، سه دوره

۲۵ دی ۰۲ ، ۰۷:۲۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

صدای کِش‌کِش دمپاییِ سالمندیْ از چند متر مانده به در خانه، وقتی پشت آن ایستاده‌ایم و منتظر، می‌آید

۲۲ دی ۰۲ ، ۲۱:۰۴ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

در حسرت کنار تو جــــــانم به لب رسید
زین ورطه لطف کن برهانم به بوســـه‌ای

#غزه

۲۱ دی ۰۲ ، ۰۹:۱۴ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر

علیرضا بالاخره دو روز پیش ایستاد به نماز. خجالت می‌کشید کنار بزرگ‌ترها قامت ببندد، آن هم وقتی بچه‌هاْ دیوارهای خانه‌ی خدا را پایین می آورند.

۲۰ دی ۰۲ ، ۲۱:۱۶ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰ نظر

شهرداریْ رفتگری دارد در محدوده‌ی زندگی من که صبح‌هایِ تکراریِ بی‌حوصلگی‌م را رنگی‌رنگی می‌کند!

۱۹ دی ۰۲ ، ۱۹:۲۹ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر

پدرم گفت: «مگه امام نگفته رزمنده‌ها تعطیلات نوروز بمونن توی جبهه، واسه چی برگشتی؟!»

۱۹ دی ۰۲ ، ۱۹:۲۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

سال 1610 میلادی بوده انگار. «گالیلئو دی وینچنزو بُونایوتی دِ گالیلِی» که اسم‌ش را یک تریلی باید بکشد

۱۹ دی ۰۲ ، ۱۹:۲۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

با تک‌مادهْ رهبری را نیمچه‌قبولکی دارد! همچین بگویم که از مجموعه نظام جمهوری اسلامی فقط رهبری را دوست دارد

۱۹ دی ۰۲ ، ۱۹:۲۲ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

تازگی‌ها خبری می‌خواندم در مورد گسترش ناامنی و جنایت در سوئد

۱۷ دی ۰۲ ، ۲۰:۲۹ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

کتاب «راز شادی امام حسین» از استاد طاهرزاده را خوانده‌اید؟

۱۷ دی ۰۲ ، ۲۰:۲۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

این هفته چند بار جیب مرا توی مغازه‌های مختلف خالی کرده. باز اما دست برده و هفتاد هزار تومانِ مرا پرانده

۱۵ دی ۰۲ ، ۰۷:۴۷ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر

با محمدرسول ایستاده بودیم کنار امن و امانِ مسجدِ بزرگ 12 امام میبد. حرف‌مان کشیده بود به آرامشی که توی زندگی داریم. نمی‌دانم بحثِ کدام موضوع امنیتی بود؟!

۱۴ دی ۰۲ ، ۰۶:۳۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

آن قدیم‌ها جعبه‌های مقواییِ خرما بود که درش مثل کاپوتِ ماشین باز می‌شد. دهه‌شصتی‌های نسلِ سوخته یادشان هست

۱۳ دی ۰۲ ، ۰۷:۰۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

زندگی برای هر کسیْ رنگی دارد. برای من رنگِ زندگی چیزی‌ست بین سبز و زرد؛ یک سبزِ مایل به زرد مثل برگی که تازگی‌ها افتاده باشد از درخت

۱۲ دی ۰۲ ، ۰۶:۳۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

صدای تلفنِ مسافرخانه که بلند می‌شد گردن درازش را می‌کشید و می‌گفت: «یا ابوالفضل ... یا امام رضا ... یا حسین...»

۱۱ دی ۰۲ ، ۰۶:۳۴ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر

صبح به عبدالله گفتم ای‌کاش یکی پیدا می‌شد دکلمه‌ی شهدایی می‌خواند برا‌یمان!

۰۹ دی ۰۲ ، ۱۸:۰۸ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر

شهید را گذاشته بودند وسط حسینیه، جایی روی یک میز که معلوم بود سلیقه‌ای نوجوانانه آن را تزئین کرده

۰۸ دی ۰۲ ، ۱۸:۱۴ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

انتظار می‌رود زنی مثل او این وقت شب توی خانه خودش خواب باشد؛ شاید اصلاً بین چند تا از بچه‌ها و نوه‌هایش در حال بگو بخند

۰۸ دی ۰۲ ، ۰۵:۵۱ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر

در یک جلسه رسمی با حضور وزیر بود انگار یا نماینده‌های مجلس؛ چند سالِ پیش؛ خبرنگاری در جلسه بود که روی اعصابِ حداقلْ من‌ش داشت ناجور راه می‌رفت!

۰۷ دی ۰۲ ، ۰۵:۵۴ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر

بیست‌ سال پیشْ نزدیک‌هایِ ظهر همچین روزیْ دراز بودم کنارِ ضبط پنجاه‌سانتیِ دو بانده‌ای و ایرج بسطامی گوش می‌کردم

۰۵ دی ۰۲ ، ۰۶:۲۸ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱ نظر

اسمش را سلسبیل گذاشتند! به خاطر اسم سخت‌خوان خودش بوده لابد، اما برای خودِ سلسبیل این اسم معنای خوبی داشته

۰۴ دی ۰۲ ، ۱۹:۱۶ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر

خوشایندیِ یک مادر است وقتی همسرش، بچه‌هاش و شاید نوه‌هاش کنارش باشند

۰۳ دی ۰۲ ، ۱۹:۰۵ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

شنیده اید کسی به خاطرِ آسیب‌نخوردنِ ساعات مطالعه‌ش، سی‌دیِ Call of Duty را بِشکند و بریزد دور؟!

۰۲ دی ۰۲ ، ۲۰:۲۷ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

هیچ وقت با «یلدا» آبم توی یک جو نرفته!

۰۱ دی ۰۲ ، ۰۶:۲۱ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

افسانه سیزیف را شاید شنیده باشید!

۲۹ آذر ۰۲ ، ۱۹:۱۱ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر

پسرِ هشت ساله‌ی من از اول سال تحصیلی تا همین هفته قبل که بالاخره به مراد دلش رسید، می‌خواست چهارشنبه‌ای را نرود مدرسه

۲۸ آذر ۰۲ ، ۱۹:۳۳ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر

شهر ما معروف است به نذری دادن‌هایش

۲۷ آذر ۰۲ ، ۲۰:۰۳ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰ نظر

فکر می‌کنم می‌شود اینگونه گفت:
«حضرت فاطمه سلام‌الله‌علیها، بخشی از جریان رسالت حضرت محمد صلوات‌الله‌علیه است و اگر نبود

۲۶ آذر ۰۲ ، ۰۶:۵۳ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر

امروز یادِ مهدی افتادم؛ دوستی که نسبت فامیلی داشتیم و چند سالی از من کوچکتر بود!

۲۴ آذر ۰۲ ، ۲۰:۱۳ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰ نظر

آقای قاضی از هر کسی برای متارکه می‌آمد می‌پرسید:
«رابطه شما با نماز چطور است؟!»

۲۳ آذر ۰۲ ، ۱۹:۰۶ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر

«حالا آقای خامنه‌ای میاد درستش می‌کنه!»

۲۲ آذر ۰۲ ، ۱۹:۲۸ موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰ نظر

شروع سلام و علیکِ من و او گفتن این جمله هاست؛
او می‌گوید: «مرگ بر جمهوری اسلامی»
من می‌گویم: «مرگ بر آمریکا»

۲۱ آذر ۰۲ ، ۱۸:۵۷ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱ نظر

راست‌راست آمد توی دفتر. نشسته بودم کنار معلمی که از قدیم با هم دوست بودیم و گف می‌زدیم. ایستاد جلویم.

۲۰ آذر ۰۲ ، ۱۹:۲۶ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر

یمن را توی نقشه‌های گوگل‌مپ دیده‌اید؟

۱۹ آذر ۰۲ ، ۲۰:۴۹ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰ نظر

نشسته‌ام و می‌نویسم. صبح است. به عبارتی صبحگاهان. هنوز آفتاب نزده و آسمان هنوز در جدالِ تعارف بین شب و روز است

۱۹ آذر ۰۲ ، ۲۰:۴۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

اینجا برخی از دیدگاه‌هام در مورد مطالعه و نویسندگی رو گفتم؛ تقدیم نگاه پر مهر شما...

https://ruydadiran.com/?newsid=254803

۲۷ مهر ۰۲ ، ۲۰:۳۴ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

هوایی، زمینی، دریایی...

۱۶ مهر ۰۲ ، ۲۰:۴۲ موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰ نظر

با شنیدن این جمله، یاد دوران بچگی می‌افتم بیشتر. آن هم وقتی صداهای جیغ و شادیْ آمیخته با تعقیب و گریزْ قاتی‌ش باشد

۲۴ شهریور ۰۲ ، ۱۰:۳۵ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر

جمعیت، بارانی شده که از زمین بر زمین می‌بارد، سیل راه افتاده و عراق را عشق برده...

۲۱ شهریور ۰۲ ، ۰۳:۴۰ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر